Sunday, September 4, 2016

داستان محمد و پادشاه هندو


 قسمت سوم از فصل 11 کتاب "رازهای مگوس" صفحه 685

داستان محمد و پادشاه هندو


بسیاری معتقدند که ظهور و تولد محمد بن عبدالله در متون مذهبی پیش گویی شده بوده و این خود به تنهایی اثبات آن است که اسلام بزرگترین دین جهان می باشد.  از این رو قدیمی ترین پیش گویی موجود در مورد ظهور محمد در عربستان را که توسط نهادهای مربوط به اسلام گرایی در طول 14 قرن پنهان نگاه داشته شده و یا به آن توجهی نشده عیناً برای شما می آوریم. اینکه آیا همه اینها حاصل تصادف و شباهتهای اسمی است یا واقعیت، تصمیمی است که خواننده ی آگاه باید با توجه به تحقیقات شخصی و مطالعه ی منابع ذکر شده به آن دست یابد.
در بهاویشیا پورانا (باویشیا پورانا) که یکی از 18 متون پورانا به زبان سنسکریت می باشد ماجرایی مربوط به آینده ی بشریت پیش بینی شده است که توسط روح خبیثی به نام محمد (ماحامِدا در سنسکریت) برای پادشاه نیکو صفت هندوستان گفته می شود که عین متن پورانا را ترجمه کرده و می آوریم.
پورانا در سنسکریت به معنی "تاریخ" و شامل 18 کتاب است که بهاویشیا (در سنسکریت به معنی آینده) آخرین بخش آن بوده و به پیش گویی هایی در مورد وقایع آینده اختصاص دارد. قدمت متون پورانا به 3000 سال قبل از میلاد رسیده و نویسنده ی آن یک ریشی به نام "ویاسا مونی" بوده که شامل اطلاعات کامل و دقیقی از نحوه و چگونگی به وجود آمدن خدا، خدایان، نیمه خدایان، اهریمنان و دیوها و همچنین خلقت و فلسفه ی جهان می باشد و جزو متون حماسی-فلسفی ادبیات هند (برهمایی) قرار می گیرد. "ریشی" در سنسکریت به گروهی از انسانهای برگزیده گفته می شود که توسط برهما خلق شده و دارای دانش لدنّی، قدرت سخن گفتن با خدایان و دیوان و همچنین قدرتهای ماوراءالطبیعه بودند.
در این بخش از پورانا، محمد به صورت "ماحمدا" و مردم مکه به  نام "مِلکا" آوره شده اند. "ملکاس" در سنسکریت به معنی "بربر" و "وحشی" و "مردم گناهکار" است.
ترجمه ی متن بهاویشیا پورانا در مورد محمد: 

"در سلطنت شاه "شالیواهانا"، ده پادشاه بودند که پس از به پایان رسیدن دوره ی 500 ساله ی سلطنت خود به کُرات آسمانی عروج کردند. پس از این دوره ارزشهای اخلاقی در زمین رو به انحطاط گذاشت. در آن زمان " بهوجا راجا" دهمین پادشاه زمین بود، و وقتی این وضعیت را دید، با ده هزار سرباز به سراسر سرزمینش لشکر کشید و فرمانده ی او "کالی داسا" بود. او از رودخانه ی سند گذشت و بر قومهای "قندهار"، " ملکا"، " ساکا"، "کشمیری"، "ناروا" و "ساتا" غلبه کرد.
او آنها را تنبیه ساخت و ثروت قابل توجهی به دست آورد. پس از آن پادشاه به همراه "ماحامدا" که آموزگار (مُرشد) بی اخلاقی و وحشیگری بود، و پیروانش به نزد خدای بزرگ "شیوا" رفت که در صحرایی خشک واقع شده بود. پادشاه خداوند "شیوا" را با آب "گنگ" غسل داد و او را با "پنچا گاویا" (پنچا گاویا واژه سنسکریت و به معنی پنج محصول گاوی= شیر، روغن حیوانی، ماست، مدفوع گاو و ادرار گاو) و خمیر صندل در ذهن خود پرستید. (به این معنی که پنج محصول را در آیین پرستش خود به کار برد). پس از آنکه پادشاه دعای خود را خواند و خدا را خشنود کرد، شیوا با شنیدن دعای او گفت:
" ای پادشاه، تو باید به مکانی که نامش "مکّه ایشوارا" است بروی که در سرزمین "واهیکا" است و هم اکنون توسط "مِلِکا" ها آلوده شده است. در آن سرزمین خوفناک دیگر هیچ راستی و صداقتی باقی نمانده. یک جن اسراز آمیز به نام "تریپورا" بود که من او را شکست داده و تبدیل به خاکستر کرده ام، اما او دوباره به دستور شاه "بالی" بازگشته. او اصالتی ندارد اما از من دعایی خواست و من دعایش را اجابت کردم. نامش "ماحمد" است و اعمالش مانند جن (روح)".
"بنابراین ای پادشاه، هرگز پا به سرزمین این روح خبیث نگذار و از رحمت من تو رستگار خواهی بود".
پس از شنیدن این خبر، پادشاه به سرزمین خودش بازگشت و "ماحمد" هم با وی تا سر رود سند همراه شد. "ماحمد" استاد جادو و شعبده بود و به شاه با لحنی خوشایند گفت: "ای پادشاه بزرگ، خدای تو خدمتکار من شده است. حالا به تو نشان می دهم، نگاه کن و ببین که چگونه پس مانده ی غذای مرا می خورد. شاه از دیدن این صحنه در مقابل چشمانش متعجب شد. سپس "کالی داسا" با خشم بر "ماحمد" فریاد زد " ای حقه باز تو جادویی کردی تا شاه را فریب دهی، من تو را می کشم، تو از همه منفورتری...".
در قسمت دیگری آمده است:
"شبی "ماحامِد" در برابر شاه "بهوجا راجا" ظاهر شد و گفت: "ای پادشاه، با اینکه دین تو به نام بهترین دین در میان همگان شناخته شده است، قرار است که من دینی وحشتناک و شیطانی را به دستور خداوند برقرار کنم. علامت پیروان من این است که اول از همه قسمتی از آلت تناسلی خود را قطع خواهند کرد (ختنه) ، مویی جلوی سر خود ندارند، ( رویاندن قسمتی از موی جلوی سر سنت پیروان ویشنو بوده)، اما به جای آن ریش دارند، شریر هستند، صداهای بلند ایجاد می کنند و همه چیز خواهند خورد".
" آنها حیوانات را بدون آنکه مراسم اجرا کنند خواهند خورد ( در آیین برهمایی برهمنانی که گوشت حیوان را می خورند باید مراسمی مذهبی ویژه برای خالص سازی و تبرک گوشت اجرا کنند که در اسلام آن مراسم وجود ندارد). این عقیده ی من است. آنها از "موسالا" (ماده ای ناپاک) برای پاک کردن خود استفاده خواهند کرد برعکس شما که از "کوشا" استفاده می کنید و از این رو آنها به نام "موسَلمان" شناخته خواهند شد، فاسد کنندگان دین (ناپاک کنندگان). به این ترتیب دین شیطانی به دست من بنیان نهاده خواهد شد. پادشاه پس از شنیدن این سخنان، به محل خود بازگشت و آن "روح" نیز به جایگاه خود رفت.


. ترجمه بهاویشیا پورانا فصل 11. بخش 2 مربوط به پیش بینی ظهور اسلام: بدون توضیحات
"شری سوتا گُسوامی" فرمود:
"در سلطنت شاه "شالیواهانا"، ده پادشاه بودند که پس از به پایان رسیدن دوره ی 500 ساله ی سلطنت خود به کُرات آسمانی عروج کردند. پس از این دوره ارزشهای اخلاقی در زمین رو به انحطاط گذاشت. در آن زمان " بهوجا راجا" دهمین پادشاه زمین بود، و وقتی این وضعیت را دید، با ده هزار سرباز به سراسر سرزمینش لشکر کشید و فرمانده ی او "کالی داسا" بود. او از رودخانه ی سند گذشت و بر قومهای "قندهار"، " ملکا"، " ساکا"، "کشمیری"، "ناروا" و "ساتا" غلبه کرد.
او آنها را تنبیه ساخت و ثروت قابل توجهی به دست آورد. پس از آن پادشاه به همراه "ماحامدا" که مُرشد بی اخلاقی و وحشیگری بود، و پیروان خویش به نزد خدای بزرگ "شیوا" رفت که در صحرایی خشک واقع شده بود. پادشاه "شیوا" را با آب "گنگ" غسل داد و او را با "پنچا گاویا" و خمیر صندل در ذهن خود پرستید. پادشاه دعای خود را خواند و خدا را خشنود کرد. "شری سوتا گُسوامی" کفتشیوا پس از شنیدن دعای پادشاه قرمود:
" ای پادشاه، باید به مکانی که نامش "مکّه ایشوارا" است حرکت کنی که در سرزمین "واهیکاقرار گرفته و هم اکنون توسط "مِلِکا" ها آلوده گشته است. در آن سرزمین وحشتناک دیگر هیچ راستی و صداقتی باقی نمانده است. یک جن اسراز آمیز به نام "تریپورا" بود که من او را شکست داده و تبدیل به خاکستر کرده ام، اما او دوباره به دستور شاه "بالی" بازگشته است. او بی اصالت است اما من دعایش را اجابت کردم. نامش "ماحمد" است و اعمالش مانند روح".
پس ای پادشاه، هرگز پا به سرزمین این روح خبیث مگذار و از رحمت من تو رستگار خواهی بود.
پس از شنیدن این خبر، پادشاه به سرزمین خودش بازگشت و "ماحامد" هم با وی تا سر رود سند همراه شد. "ماحامد" استاد جادو و شعبده بود و به شاه با لحنی خوشایند گفت: "ای پادشاه بزرگ، خدای تو خدمتکار من شده است. حالا به تو نشان می دهم، نگاه کن و ببین که چگونه پس مانده ی غذای مرا می خورد. شاه از دیدن این صحنه در مقابل چشمانش متعجب شد. سپس "کالی داسا" با خشم بر "ماحمد" فریاد زد " ای حقه باز تو جادویی کردی تا شاه را فریب دهی، من تو را می کشم، تو از همه منفورتری...".

شب هنگام "ماحامِد" در برابر شاه "بهوجا راجا" ظاهر شد و گفت: "ای پادشاه، با اینکه دین تو به نام بهترین دین در میان همگان شناخته شده، قرار است که من دینی وحشتناک و شیطانی را به دستور خداوند برقرار کنم. علامت پیروان من این است که اول از همه قسمتی از آلت تناسلی خود را قطع خواهند کرد، "شیکا" جلوی سر خود ندارند، اما ریش دارند، شریر هستند، صداهای بلند ایجاد می کنند و همه چیز خواهند خورد".
" آنها حیوانات را بدون آنکه مراسم اجرا کنند خواهند خورد . این خواست من است. آنها از "موسالابرای پاکی استفاده خواهند کرد برعکس شما که از "کوشا" استفاده می کنید و از این رو آنها به نام "موسَلمان" شناخته خواهند شد، یعنی فاسد کنندگان دین. به این ترتیب دین شیطانی به دست من بنیان نهاده خواهد شد. پادشاه پس از شنیدن این سخنان، به محل خود بازگشت و آن "روح" نیز به جایگاه خود رفت."
شهری که به نام محل زیارت آنها شناخته شده است، جایی که "مدینه" یا " پاک از هر نوع سموم" بود.
پادشاه هوشیار، بهوجا راجا، زبان سنسکریت را در میان سه طبقه ی برهمن، شاتریا و وایشیا ایجاد کرد- و برای طبقه ی شودرا زبان پراکریت-بهاسا، زبانی معمولی برای سخن گفتن مردم عامی را به وجود آورد. پس از پایان 50 سال پادشاهی اش او به کره آسمانی رفت. قوانین اخلاقی که او ایجاد کرد توسط همگان مورد احترام بود حتی توسط نیمه خدایان. "آریا-ورطه" این زمین پاک در میان "ویندیا کالا" و " هیماکالا" واقع شده یا بین دو کوهی که به نام " ویندیا" و " هیمالایا" شناخته شده اند. آریاییان در آنجا سکونت دارند، اما "وارنا-سنسکارا" در سمت پایینتر "ویندیا" قرار دارند. مردم "موسلمان" در سوی دیگر رودخانه ی سند نگه داشته شدند.
در جزیره ی "باربارا"، " توشا" و بسیاری دیگر که از پیروان "عیسام سیحا" بودند نیز توسط یک شاه یا یک نیمه خدا اداره می شدند." پایان متن
______________________________________